نامه مادران
یک زوج زندانی به
لاریجانی
رئیس قوه
قضائیه
رژیم
مادران فروغ
ميرزايي و
روزبه كريمي
طی ارسال نامه
ای به
لاریجانی رئیس
قوه قضائیه
رژیم خواهان
آزادی این زوج
از زندان
شدند.
در این نامه
آمده است: هنوز
زمان چنداني
از فرمايشات
حضرتعالي در مراسم
معارفه تان
به عنوان
«رئيس قوه
قضائيه» در
ضرورت حفظ و رعايت
حقوق شهروندي
نگذشته است،
هنوز غروب بر
آن صبحي كه از
تلاش مجدانه
در تحقق
راستين حقوق
الناس در كسوت
قضا دم زديد
نگذشته است و
هنوز گرد
نسيان و
فراموشي بر
حافظهايي كه
از شما «كوتاه
كردن دست
متجاوزين به
امنيت و آسايش
مردم» را به
ياد دارد
ننشسته است. اين
ياد و خاطره
از شما از يك
سو و بي لطفي
ديگر دست
اندركاران
امر قضا از
سوي ديگر باعث
شد تا مستقيماً
مزاحم شما
شويم، شايد
راه نجات دو
مادر رنجوري
كه چشمشان به
اميد بازگشت و
ديدار عزيزانشان
بر در زندان
اوين سوسو ميزند
در دستان شما
باشد.
جناب آقاي آيت
الله
غروب شنبه 12 ديماه
بود، آن زمان
كه خود را
براي نماز
مغرب و عشاء
آماده ميكرديم
كه زنگ تلفن
خانهمان به
صدا در آمد. آن
سو صداي لرزان
«فروغ» مان بود
كه ما را از بازداشت
ناگهاني خود و
«روزبه» مان
خبر ميداد.
تماس اگرچه
كوتاه بود
اما، غم و
اندوه آن به
اندازهي
تمامي روزهاي
بازداشت
فرزندانمان،
ما را مبهوت و
رنجور كرده
است. سراسيمه
خود را از
شهرستان به
تهران
رسانديم تا منزلي
را ببينيم كه
تا ديروز مأمن
فرزندانمان
بود و از آن
روز محنت كدهاي
كه به دست
ماموران و به
دستور يكي از
قضات زير
مجموعه
دستگاه شما در
جستجوي آلات و
ادوات جرم به
هم زدن «امنيت
و آسايش» بدل
به ويرانهايي
شده بود. از
آشپزخانه تا
كمد لباسهاي
شخصي، همه و همه
را گشته
بودند. نگشته
بودند آوار
كرده بودند.
جناب رئيس
از فرداي همان
روز در جستجوي
خبري از
فرزندانمان
به تمام تهران
سر زديم. از
دادگاه
انقلابي كه ما
را به زندان
اوين حواله ميداد
و از زندان
اويني كه ما
را به پليس
امنيت گسيل ميداشت
و پليسي كه
پاسخ اين همه
جستجو را در
دادگاه
انقلاب ميدانست!
رفت و آمدهاي
مكرر و البته
بي نتيجهايي
كه اينك ما را
مطمئن ساخته
است كه حتي
ماموران شما
در مشايعت
زندانيان اين
همه راه را در
تمامي مدت
زمامداري شما
نپيمودهاند.
حال اگر
فرزندان شما
را اين گونه
بازداشت ميكردند
و پس از 30 روز
خبري از آن ها
نميشنيديد،
چه ميكرديد؟
آيا بازهم
مدعي بوديد كه
قوه قضا دست اندركار
رعايت قانون و
به جا آوردن
عدالت است؟
جناب آقاي آيت
اله لاريجاني
مگر ميشود از
رعايت قانون
دم زد و
دادگاه
انقلاب به عنوان
يكي از ازكان
قوه تحت امر
شما پس از گذشت
يك ماه از
بازداشت
فرزندانمان
مدعي باشد كه
هنوز پروندهايي
براي آنها
تشكيل نشده
است؟ مگر ميشود
متهم را بدون
پرونده
اتهامي در
بازداشت نگاه
داشت؟! مگر
قانون كه قوه
قضائيه براي
اجراي آن
تشكيل شده
تاكيد نكرده
است كه بايد
ظرف 24 ساعت
دليل اتهام به
متهم تفهيم شود؟
مگر ميشود از
رعايت حقوق
شهروندي دم
زد، آن زمان
كه ماموران شب
هنگام و با
تمسك به راه و
روشهايي كه
به كار
دستگيري
مجرمان حرفهايي
ميخورد به
درب منزلي
مراجعه تا زن
و شوهري را بازداشت
كنند كه يكيشان
روزنامه نگار
و ديگري وكيل
دادگستري است؟
مگر ميشود داد
رعايت حقوق
الناس داشت و
به مدت يك ماه
اجازهي
ملاقات مادري
خسته دل و
رنجور را با
فرزندان
دربندشان
نداد؟ مگر ميشود
از رعايت
امنيت و آسايش
مردم سخن راند
آن زمان كه با
بازداشت
ناگهاني و
بدون دليل
فرزندانشان
همه آسايش و
آرامششان
گرفته ميشود؟
اينك پس از
تمامي پيگيريها
و مراجعات
مكرر به
نهادهاي
گوناگون به
خوبي يافتهايم
كه مسوولي
را نميتوان
براي
پاسخگويي حتي
به اين سوال
كوتاه كه « حال
فرزندانمان
چه طور است»
پيدا كرد.
چگونه و بر
اساس كدام رويه
شرعي، قانوني
و اخلاقي رنج 30
روز بي خبري مطلق
مادراني از دختر
و پسرشان را
بر ما روا ميداريد؟
لابد ديده ايد
كه دل مادر
چگونه در هواي
شنيدن خبري از
فرزند گم
گمشتهاش پرپر
ميزند. براي
نظامي كه با
انقلابي
مردمي بنا شده
است نازيبنده
آن است كه
مادراني خسته
و دل شكسته
رنج و آه دل
خويش را به
خداي خويش
حوالت دهند.
اكنون نيز به
شما متوسل
شديم تا مگر
آزادي
فرزنداني كه
سرمايهي
تمامي عمرمان
هستند را از
شما طلب كنيم.
اين آخرين راه
حل دنيوي
ماست، دل
مادراني كه
چشم انتظار
ديدار دوباره
عزيزانشان
هستند،
رنجورتر
نكنيد.